این روزا و شیرین کاری های خانوم طلا
هر روز که میگذره و شما بزرگتر میشی گلدونه مامان بیشتر میفهمم که از خیلی جهات با بقیه هم سن و سالای خودت فرق داری. یه کارایی میکنی که بقیه نمی کنن , انگاری بیشتر از سنت میفهمی . من و بابایی از این همه لطف و عنایت خدا ممنونیم و بهت افتخار میکنیم و عاشقانه دوست داریم . *اینجا شما داری با شی شی (مداد و خودکار) نقاشی میکشی . عاشق کتاب عربی هستی و اگه صبح تا شب نگاهش کنی بازم خسته نمی شی . وقتی از چیزی ناراحت میشی حسابی اخم میکنی , اینجوری تازگی ها یاد گرفتی پا تو کفش بزرگتر ها میکنی و راه میری , دمپایی های مامان و پات کردی و تو خونه میگردی واسه خودت یاد گرفتی زیپ گ...
نویسنده :
مامان
2:30